دیشب خواب دیدم با چند نفر از اعضای خونواده رفتیم گورستان /دنبال گور خواهرم میگشتیم . با دلهره زیاد دور خودم میچرخیدم یه دفعه دیدم سر یه قبر نشستیم نمیدونستم گور خواهرم یا مادرم و یا داداشم است ...زن داداشم هم بود حلوا گذاشته بودیم داداشم با صدای بلند صحبت میکرد شاید هم قرآن میخواند و یا فاتحه میداد .میدونستم کارش باعث کوچیک شدنش میشه مدام قربون صدقه ش میرفتم و میگفتم بس کن /نگاهم میکرد احساس میکردم میخواد دلم را بدست بیاره ولی بازم شروع میکرد /زن داداشم ناراحت بود منم متاسف بودم که حق با اونه ....و مثل همیشه با حسرت بیدار شدم.


 

داداشم یکسال قبل -  مادرم 8 سال پیش و خواهرم سال 1352 فوت شدن.

  

نظرات 2 + ارسال نظر
کاوه................ سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:21 ق.ظ http://www.kavef4.blogsky.com

سلام........ همیشه این خابو میبینید؟
اگه بله...خوبه نارسیس خانم..یه بار ازششون بپرسی دنیای
دیگر چگونس؟ خیلی دلم میخواد قبل از رفتن به بسیاری سوالاتم جواب بدم.... بهر حال ما ادمها فقط میخوهیم...
ای لعنت بر این ادما.........
خداوند همه رو مورد آمرزش خود قرار دهد......
موفق باشید...... ظاهرا عذابی هست که ازارتون میده....
امیدوارم هیچ عذابی نمونه سر دل بعضی انسان ها.

کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کاحوال مسافران دنیا چون شد

محسن عباسی دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 ب.ظ http://vapaszadeh.blogfa.com

دلشوره رنج به همراه دارد
رنج امید می آفریند
امید عشق می بخشد
عشق زندگی می آورد
عشق ُ عشق می آفریند....
..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد